زیستگاه جدیدی برای ظهور انسان ریخت ها

دودمان انسان ریخت ها در طی دوره میوسن تغییرات مورفولوژیکی اساسی را از سرگذرانده است که از آن جمله می توان به دست یابی به پاهای قوی و هیبتی ایستاده تر اشاره کرد.

نظریه ای که تاکنون برای توضیح این تغییرات به کار می رفت حاکی از آن بود که این ویژگی ها برای تغذیه از میوه هایی که بر بالای شاخه های انتهایی درختان در جنگل های استوایی می روئید، به کار می رفته و با این روش زیست، سازگاری داشته است. اما به تازگی مقالات منتشر شده ای در مجله ساینس نشان داده است که شاید تغذیه از برگ ها در جنگل های باز و خشک فصلی مورد استفاده این موجودات بوده باشد.

پپ و همکاران داده های جدیدی از پستانداران فسیل نواحی مورد مطالعه در آفریقا (منطقه موروتو در کشور اوگاندا مربوط به میوسن آغازین در حدود 21 میلیون سال پیش) را به کار برده و متوجه شدند توسعه زیست بوم های علفی که در آنها علف های دارای سیستم فتوسنتزی C4 گسترش داشته اند بیش از 10 میلیون سال زودتر از تخمین های قبلی ظاهر شده اند.

مک لاتکی و همکاران نیز در مقاله دیگری فسیل های قدیمی ترین میمون های این ناحیه به نام Morotpithecus را بررسی کرده و آنها نیز به شواهد ایزوتوپی دست یافته اند که نشان می دهد این موجودات از گیاهان تحت تنش کم آبی تغذیه می کرده اند. اسکلت آنها نیز حاکی از پاهایی قوی شبیه میمون های امروزی بوده است. این مقالات با هم نشان می دهند که انسان ریخت های اولیه در محیط های خشک تر و بی قاعده تری نسبت به آنچه تصور می شد ظهور کرده باشند.

Link: https://www.science.org/doi/10.1126/science.abq2835

Link: https://www.science.org/doi/10.1126/science.abq2834

تکامل مورچه ها

مورچه‌ها را می‌توان تقریبا در تمام مناطق و زیستگاه‌های جهان یافت. اما چگونه آنها به پرجمعیت‌ترین و متنوع‌ترین گونه حشرات روی کره زمین تبدیل شدند؟

حدود ۶۰ میلیون سال پیش، مورچه‌ها عمدتا ساکنان جنگل بودند و لانه‌های خود را در زیر زمین می‌ساختند. مورچه مدرن بیش از ۱۴۰۰۰ گونه متنوع دارد که برخی از آنها اکنون در ساواناها (علفزار های درخت دار)، علفزارها و بیابان‌ها زندگی می‌کنند. در واقع مورچه‌ها را می‌توان در هر قاره‌ای به جز قطب جنوب یافت.

مطالعات قبلی نشان داده‌اند که تنوع مورچه‌ها همزمان با ظهور آنژیوسپرم‌ها یا گیاهان گلدار (نهان دانگان) بوده است، گیاهانی که گل تولید می‌کنند و دانه‌های خود را در میوه‌ها قرار می‌دهند. با این حال، آنچه کمتر واضح است، نقشی است که گیاهان گلدار در تکامل مورچه‌ها ایفا کردند و اینکه چگونه به تعداد مورچه‌های منفرد که امروزه می‌بینیم، که بیش از چهار کوادریلیون (4000000000000000) تخمین زده می‌شود.

اکنون، محققان موزه فیلد شیکاگو، و دانشگاه‌های کرنل و استنفورد فسیل‌ها، DNA و داده‌های آب و هوایی را برای کشف چگونگی پیوند تکاملی مورچه‌ها و گیاهان بررسی کرده‌اند. متیو نلسن، سرپرست تیم تحقیق، می‌گوید: «وقتی امروز به سراسر جهان نگاه می‌کنید، می‌توانید مورچه‌ها را در تقریبا هر قاره‌ای ببینید که تمام این زیستگاه‌های مختلف و حتی ابعاد مختلف آن زیستگاه‌ها را اشغال کرده‌اند: برخی از مورچه‌ها در زیر زمین زندگی می‌کنند و برخی در سایه‌سار درختان. ما در تلاشیم تا بفهمیم چگونه آنها توانستند از یک نیای مشترک به این همه تنوع برسند.»

برای مدل‌سازی تکامل مورچه، محققان آب و هوایی را که ۱۴۳۵ گونه مورچه مدرن امروزی در آن زندگی می‌کنند مقایسه کردند و به آن بازسازی‌های با مقیاس زمانی شجره‌نامه مورچه‌ها را بر اساس اطلاعات ژنتیکی و فسیل‌های مورچه‌های حفظ شده در کهربا اضافه کردند. آنها اطلاعات مشابهی در مورد گیاهان به دست آوردند و سپس این دو را با هم مقایسه کردند.

یافته‌ها نشان می‌دهد که اکثر مورچه‌های اولیه زیستگاه‌های جنگلی را از دوره پالئوژن میانی تا نئوژن آغازین (تقریبا 50 تا 23 میلیون سال پیش تاکنون) اشغال می کردند. در آن زمان بود که آنها تحت تاثیر تکامل گیاهان جنگلی تنوع پیدا کردند. نلسن می‌گوید: «در این زمان، برخی از گیاهان در این جنگل‌ها تکامل یافتند تا بخار آب بیشتری را از طریق سوراخ‌های ریز برگ‌هایشان بازدم کنند. آن‌ها کل مکان را بسیار مرطوب کردند، بنابراین محیط بیشتر شبیه یک جنگل بارانی شد.» برای فرار از خیسی، برخی از مورچه‌ها لانه‌های خود را از زیر زمین به درختان منتقل کردند. محققان پیشنهاد می‌کنند که وقتی آنژیوسپرم‌های جنگلی به آرامی به سمت بیرون گسترش می‌یابند تا در مناطق بازتر و خشک‌تر ساکن شوند، برخی از مورچه‌ها نیز برای غذا آن‌ها را دنبال کردند.

نلسن می‌گوید: «دانشمندان دیگر نشان داده‌اند که گیاهان در زیستگاه‌های خشک در جهت تهیه غذا برای مورچه‌ها در حال تکامل بودند. از جمله چیزهایی مانند اولئوزوم‌ها (اجسام روغنی در گیاهان) که مانند زائده‌های گوشتی روی دانه‌ها هستند. بنابراین یک رابطه سودمند متقابل ایجاد شد. مورچه‌ها از غذایی که دانه‌های گیاه تهیه می‌کردند لذت می‌بردند و مورچه‌هایی که دانه‌ها را می‌گرفتند، مطمئن می‌شدند که گیاهان به خوبی تکثیر می‌شوند.

یافته‌های این مطالعه درک ما را از اینکه چگونه تکامل مورچه‌ها با تکامل گیاهان گلدار - که از میلیون‌ها سال پیش شروع شده - همزمان است، بهبود می‌بخشد.

نلسن می‌گوید: «این مطالعه نقش مهمی را که گیاهان در شکل‌دهی اکوسیستم بازی می‌کنند، نشان می‌دهد. تغییرات در جوامع گیاهی - مانند تغییراتی که ما به عنوان پیامد تغییرات آب و هوایی تاریخی و مدرن می‌بینیم - می‌تواند بر حیوانات و سایر موجودات متکی به این گیاهان تاثیر بگذارد.»

منبع : همشهری آنلاین https://www.hamshahrionline.ir/news/751412

Link: https://academic.oup.com/evlett/article/7/2/79/7081456

دوباره گردن زرافه

از زمان داروین زرافه با گردن درازش به عنوان یکی از مثال های کلاسیک تکامل سازگارانه مد نظر محققان بوده است. این حقیقت که این موجود با گردن درازش تنها از سطوح بالای درختان تغذیه می کند همواره به عنوان شاهدی بر این مدعا بوده که این گردن دراز نتیجه مستقیم انتخاب این نوع از تغذیه در آنها بوده است.

در مطالعه جدیدی که چندی پیش در مجله ساینس منتشر گردیده است وانگ و همکاران (Wang et al. 2022) ضمن معرفی فسیل گیرافوئید (زرافه مانند) جدیدی به نام Discokeryx xiezhi از رسوبات 17 میلیون سال پیش در چین نتیجه گرفتند که انتخاب جنسی باعث رانش تکامل سر و گردن در زرافه ها و گیرافوئید ها شده باشد. این نتیجه از آنجا گرفته شد که این فسیل دارای پوشش کلاه خود مانندی متشکل از استخوان های ضخیم و ضمخت و صفحات دیسکی شکلی روی سرش بوده و مفاصل و مهره های قوی و پیچیده ای نیز در گردن داشته است. این ویژگی ها نشان می دهد که اعضای این گروه مبارزات شدید و خشنی با استفاده از ضربات سر و گردن با یکدیگر داشته اند. مبارزاتی که امروزه در زمان تولید مثل بین زرافه ها و گاوسانان نیز رخ می دهد. لذا این محققان نتیجه گرفتند که انتخاب طبیعی در این گروه بر روی این مدل از مبارزه نیز نقش داشته و شاید گردن دراز زرافه از این طریق تکامل یافته باشد.

البته این پایان ماجرا نبود. چندی پس از انتشار این مقاله در کار دیگری هو و همکاران (Hou et al. 2023) با بررسی دوباره این فسیل و تجزیه تحلیل های تبارشناسی آن پی به اشکالاتی در مقاله وانگ و همکاران برده و نتیجه گرفتند فسیل فوق الذکرگیرافوئید نیست و لذا اینکه انتخاب جنسی با استفاده از مبارزه سر و گردن باعث رانش تکامل گردن زرافه شده باشد بخوبی توسط شواهد حمایت نمی شود.

Link 1: https://www.science.org/doi/10.1126/science.abl8316

Link 2: https://www.science.org/doi/10.1126/science.add9559

دهمین سالگرد درگذشت دکتر محمد علی جعفریان

روزهای اول اسفند یادآور ضایعه وفات استاد عزیزمان دکتر محمد علی جعفریان است. امسال مصادف با دهمین سالگرد درگذشت ایشان نیز می‌باشد. به همین مناسبت شایسته دیدم یکی از فعالیتهای با ارزش ایشان در دیرینه شناسی ایران را در اختیار علاقمندان فسیل شناسی قرار دهم.

این فعالیت ارزنده که ایشان به نظر در دوران تعطیلی دانشگاها در زمان انقلاب فرهنگی در اوایل دهه شصت به ثمر نشاندند تابلوهای فسیلی گروه‌های مختلف بیمهرگان ایران می‌باشد. فعالیت با ارزشی که با گذشت ۴۰ سال همچنان بی‌نظیر است.

یادش گرامی و روحش قرین رحمت الهی

دکتر جعفریان در سال 1313 هجری شمسی در محله محمدیه نایین در خانواده ای کشاورز متولد شد و از سن پنج سالگی در مکتب خانه به آموختن قرآن و فراگیری خط پرداخت تا این که در سال 1319 که نخستین مدرسه به سبک جدید تأسیس شد تا کلاس چهارم را در محله محمدیه نایین گذراند.

در سال 1332 از دانشسرای کشاورزی شیراز دیپلم کشاورزی و در سال 1334 از دبیرستان شاپور شیراز دیپلم تجربی گرفت. ایشان در سال 1337 موفق به اخذ درجه کارشناسی رشته علوم طبیعی از دانشگاه تهران شد. سپس به فرانسه عزیمت نمود و در سال 1351 موفق به کسب درجه کارشناسی ارشد در مجموعه‌های رسوبی از دانشگاه کلود برنارد شد. دکتر جعفریان در سال 1353 به اخذ درجه دکترای تخصصی بیواستراتیگرافی و فسیل‌شناسی از دانشگاه لیون فرانسه نائل آمد.

وی در همان سال به ایران بازگشت و به مرتبه استادیاری گروه زمین‌شناسی دانشگاه اصفهان رسید. در سال 1358 دانشیار شد و در سال 1367 به مرتبه استادی دانشگاه اصفهان نائل آمد و تا سال 1382 که به افتخار بازنشستگی نائل شد در دانشگاه اصفهان منشا خدمات و اثرات علمی زیادی بود.

تألیف بیش از 80 مقاله پژوهشی در مجلات و سمینارهای بین‌المللی و داخلی، تألیف و چاپ 12 جلد کتاب علمی دانشگاهی، انتشار بیش از 13 راهنمای آموزشی، کاربردی و تحقیقاتی و ارائه بیش از 23 گزارش علمی و کاربردی در مسائل معدنی، عمرانی، سد سازی، تأمین آب شیرین، طرحهای آبرسانی، آمایش سرزمین، تأمین مواد اولیه معدنی برای صنایع کشور و… و اجرای دهها طرح پژوهشی موفق در کارنامه فعالیتهای علمی و پژوهشی شادروان دکتر جعفریان است. دکتر جعفریان استاد راهنما و مشاور نزدیک به 100 پایان‌نامه کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری بوده‌ که از این تعداد 8 پایان‌نامه دکترای تخصصی را راهنمایی کرده و استاد مشاور 5 پایان‌نامه دکتری دیگر بوده‌اند. تأسیس و مدیریت موزه ی طبیعی اصفهان (در سال 1367) با استفاده از سرمایه و یافته های علمی شخصی، از جمله خدمات این چهره ی برجسته علمی وی بشمار می آید.

از جمله جوایز و افتخارات ایشان می‌توان: دریافت دو لوح تقدیر از رؤسای محترم جمهوری اسلامی ایران در سالهای 1369 و 1372، کسب عنوان استاد نمونه دانشگاه اصفهان در سال‌های 1370، 1371 و 1372، کسب عنوان استاد نمونه کشور در سال 1372، زمین‌شناس نمونه کشور در سال 1381 و جایزه سال انجمن ترویج علم در سال 1381 را نام برد.

مؤسس موزه تاریخ طبیعی اصفهان، استاد و زمین شناس نمونه دانشگاه اصفهان و کشور، دکتر سید محمد علی جعفریان محمدی، در روز 29 بهمن 1391 در سن 78 سالگی دارفانی را وداع گفت و در قطعه نام آوران باغ رضوان اصفهان به خاک سپرده شد.

تابلوی بازوپایان فسیل ایران Link: https://mail.znu.ac.ir/webmail/?/files-pub/uQSyeKsydF/list

تابلوی پابرسران فسیل ایرانLink: https://mail.znu.ac.ir/webmail/?/files-pub/qgZSmK4h9f/list

تابلوی بندپایان فسیل ایران Link: https://mail.znu.ac.ir/webmail/?/files-pub/VsnYwB9DPN/list

دوکفه ای های فسیل ایران Link:https://mail.znu.ac.ir/webmail/?/files-pub/RaGrkTBAeV/list

شکم پایان فسیل ایران Link:https://mail.znu.ac.ir/webmail/?/files-pub/B5CteUjE8p/list

25 سالگی دایناسورهای پردار

اشاره: 25 سال پیش در اکتبر 1996 بود که یکی از تکان دهنده ترین اکتشافات در دیرینه شناسی اعلام شد: یک دایناسور پر دار! همه می دانند که پرندگان دارای پر هستند و در واقع پرها، مشخصه بارز پرندگان هستند؛ پس چگونه برخی از حیوانات دیگر می توانند پر داشته باشند؟! در آن زمان، دیرینه شناسان بر این عقیده بودند هر چیزی پر دارد، باید پرنده باشد. اگر فسیل دایناسور است، "پر" در آن باید چیز دیگری باشد. اما امروز 25 سال بعد از آن کشف، پیدایش هزاران فسیل دایناسور پردار از چین و جاهای دیگر، درک ما را از منشاء پرندگان، پرواز، رفتار دایناسورها و منشأ خون گرمی در مهره‌داران متحول کرده است.

با توجه به اهمیت بالای این کشف نخستین، در اکتبر 2022 مقاله ای توسط دو تن از دیرینه شناسان برجسته دایناسور دکتر فیلیپ کوری و مایکل بنتون در مجله زیست شناسی حال منتشر شد که ترجمه قسمت های منتخب آنرا در زیر می خوانید. این یافته در بسیاری از نقاط دنیا الهام بخش جوانان بسیاری برای گام نهادن در وادی دیرینه شناسی دایناسورها و دیگر موجودات ماقبل تاریخ بوده است. نگارنده (مجید میرزایی) خود با یکی دو سال تاخیر در کتابخانه دانشکده پزشکی دانشگاه اصفهان در جستجوی مقالات مرتبط با این دایناسور ها در مجلات ساینس و نیچر بود و بروشورهای اهدایی دکتر کوری در مورد این دایناسورها را همچون گنجی گرانبها نگهداری کرده و می نماید. در سوی دیگر عرفان خسروی نیز داستان مشابهی را از سر گذراند تا امروز نویسنده ای مجرب در دیرینه شناسی دایناسور ها در ایران باشد.

ما رویدادهای سال 1996 را مرور کرده‌ایم. آن زمان یکی از ما (Phil Currie) در مغولستان در حال حفاری دایناسورها بود و در 18 سپتامبر به پکن پرواز کرد تا جیمینگ دونگ را در موسسه دیرینه‌شناسی مهره‌داران و دیرینه ‌انسان شناس (IVPP) ببیند. گزارش های مطبوعاتی در این نقطه در پکن ظاهر شدند و نمونه موزه زمین شناسی چین را نشان دادند. در 23 سپتامبر، کوری و دونگ با کیانگ جی ملاقات کردند، که عکس هایی از نمونه را به آنها نشان داد. دونگ مشتاق بود که کوری در تهیه نسخه مقاله به زبان انگلیسی کمک کند، اما عکس‌ها آنقدر ضعیف بودند که نمی‌توانستند «پرها» را مشخص کنند. دو روز بعد، دونگ و کوری به موزه زمین شناسی مرکز شهر رفتند. کوری از اینکه به جای نشان دادن نمونه، او را به اتاق کنفرانس مملو از مطبوعات چینی با دوربین و میکروفون بردند تعجب کرد.

او با کیانگ جی جلوی اتاق نشست تا جعبه‌های هدیه چینی با روکش ابریشمی را که برای نمونه‌های جداگانه ساخته شده بودند، آوردند. جی جعبه ها را یکی یکی باز کرد و نمونه ها را به کوری نشان داد، ابتدا یک سیتاکوسور زیبا، سپس حشرات، ماهی ها، مارمولک ها، پستاندارانی با خز، پرندگان و غیره. پس از آن، کوری متقاعد شد که آنها قصد ندارند دایناسور پردار را به او نشان دهند. سپس جی جعبه دیگری را بدون اعلام باز کرد و فک کوری با دیدن نمونه بالا برای اولین بار افتاد.

تمام تردیدهای او در یک لحظه برطرف شد. این دایناسور کوچک شبیه به یک تروپود کوچک بود. وقتی نمونه را با ذره بین بررسی می کرد، بسیار متحیر شد. مطبوعات بعد از حدود یک ساعت رفتند. از کوری سوالات زیادی پرسیده شده بود که توسط دونگ ترجمه میشد. جی اشاره کرده بود که می‌خواهد با او روی تروپود کار کند، اما مدتی بعد در طول مصاحبه، کوری می‌توانست احساس کند که چیزی تغییر کرده است. پس از گشت و گذار در موزه، دونگ به کوری خبر داد که روسای کیانگ جی به طور ناگهانی به او گفته اند که یک تیم آلمانی قرار است این نمونه را مطالعه کنند و او درگیر آن نخواهد بود؟! محتمل ترین توضیح برای این تغییر عقیده این بود که کوری دید که این یک دایناسور است، در حالی که جی آن را به عنوان یک پرنده شناسایی کرده بود - زیرا پر داشت - و در واقع در اولین مقاله به عنوان یک پرنده نامگذاری شد.

کوری در پایان سپتامبر 1996 به کانادا برگشت و در این فکر بود که برای نمونه شگفت‌انگیز جدید چه اتفاقی می‌افتد، و چه اتفاقی برای نقش مشابه آن افتاده است. در همان زمان، اخبار در حال بیرون آمدن بود. یک خبرنگار ژاپنی در کنفرانس مطبوعاتی پکن حضور داشت، و مطبوعات بریتانیا نیز خبر را دریافت کردند و برای شنیدن نظرات کوری با او تماس گرفتند. کوری در 16 اکتبر در کنگره انجمن دیرینه شناسی مهره داران (SVP) در نیویورک با پیجی چن ملاقات کرد، جایی که او عکس هایی از نمونه نانجینگ (قالب یا نقش رویی فسیل دایناسور پردار) را برای اولین بار دید و برای کمک در توصیف آن دعوت شد. در 17 اکتبر، کوری با مجلات و روز بعد با مالکوم براون از نیویورک تایمز مصاحبه کرد که مقاله آن بر روی جلد مجله چاپ شد.

مقاله نیویورک تایمز در سراسر جهان شور و هیجانی ایجاد کرد، به ویژه در جلسه (نشست)SVP که هنوز در نیویورک در جریان بود. چن سخنرانی نکرد، اما همه جا توسط روزنامه نگاران، و در گفتگوهای نزدیک با کوری، و همچنین دیرینه شناسان ارشد دیگر از جمله فریش جنکینز (هاروارد) و جان اوستروم (ییل) تعقیب می شد. تا نوامبر، شرح نمونه CGM (موزه زمین شناسی چین) منتشر شده بود، و به طور غیررسمی به انگلیسی ترجمه شد.

در NIGPAS (موسسه زمین شناسی و فسیل شناسی نانجینگ)، کوری روی نمونه مشابه و نمونه دیگری که قبلا خریداری شده بود کار می کرد. چن عکس‌هایی از این نمونه را در تابستان 1996 در کنفرانسی در ایالات متحده نشان داده بود، زمانی که محققان مختلف آن را دیده بودند. چن و کوری به مدت شش روز مطالعات خود را بر روی هر دو نمونه NIGPAS ادامه دادند، اما پس از آن مدیر NIGPAS به کوری گفت که او یکی از نویسندگان اولین مقاله نخواهد بود، اما یکی از نویسندگان مقاله بعدی بود که توضیحات دقیق و مفصل تری در مورد فسیل ها ارائه می کرد.

پس از کشف Sinosauropteryx(نخستین دایناسور پردار)، هزاران فسیل مشابه در چین یافت شد. تا سال 2008، این فسیل ها با 29 گونه دایناسور و 27 گونه پرنده مطابقت داشت. تا امروز در چین حدود 55 گونه از دایناسورها و پرندگان وجود دارد که بیش از 30 دایناسور دارای پر هستند.

در سال 1996، بیشتر دیرینه شناسان شواهد جان اوستروم را پذیرفتند که پرندگان دایناسور هستند. در واقع اظهار نظر هوشمندانه توماس هاکسلی که آرکئوپتریکس، اولین پرنده، 'دایناسوری در لباس پرنده' بود را احیا کرد. برخی به مخالفت با این دیدگاه ادامه دادند، و ترجیح دادند پرندگان را از اجدادی ناشناخته که در تریاس سرچشمه می‌گیرند بدانند. اما نتایج تحلیل‌های تبارشناسی متعدد، بینش هاکسلی و اوستروم را بر اساس صدها ویژگی تشریحی مشترک پرندگان با دایناسورها تأیید کرد.

در سال 1996، دیرینه شناسی در چین یک رشته بسیار کوچک بود، با تعداد کمی از محققان که ارتباط محدودی با دانشمندان کشورهای دیگر داشتند. اما کشور از یک دوره طولانی انزوا بیرون می آمد و اقتصاد شروع به بهبود می کرد. بازدیدهای فیل کوری در آن زمان غیرمعمول بود و آغاز رونق تحقیقات دیرینه‌شناسی در چین بود، جایی که فسیل‌های جدید سرمایه‌گذاری و رشد گسترده‌ای در تأثیر بین‌المللی تحقیقات چینی را به همراه داشت.

از بسیاری جهات، بحث های گیج کننده در مورد یک دایناسور پرنده جدید غیرمعمول در سال 1996 پیامدهای عمیقی برای درک ما از تاریخ زندگی در 25 سال گذشته داشته است! اما نه تنها این. در این 25 سال، دیرینه شناسی چینی از سطح بسیار پایینی از قرار گرفتن در معرض بین المللی به یکی از کشورهای پیشرو در انتشار آثار با تاثیر بالا در این زمینه تبدیل شده است.

در همین بازه زمانی، مکان‌های فسیلی جدید و قابل توجه تحقیقاتی را در موسسات متعدد چینی و هزاران مقاله در هر سال در مجلات برجسته ترغیب کرده‌اند .دو موسسه‌ی NIGPAS و IVPP که در دهه 1990 کانون تحقیقات دیرینه شناسی بودند به طور قابل توجهی رشد کرده اند، تحقیقات دیرینه شناسی فعال در 100 یا بیشتر دانشگاه و موزه های دیگر تأسیس شده است، و در واقع دیرینه شناسی توسط آکادمی علوم چین به عنوان یکی از زمینه های تحقیقاتی پیشرو که در آن چین به رسمیت بین المللی بالایی دست یافته است، رتبه بندی شده است.

دایناسور کوچک (چینی خزنده بال) Sinosauropteryx که برای اولین بار ربع قرن گذشته توصیف شد، در سراسر این تحول مورد توجه قرار گرفته است: ابتدا به عنوان شاهد بحث در مورد اینکه آیا پرها قبل از پیدایش پرندگان منشأ گرفته اند یا نه، سپس کشف قابل توجهی که دیرینه شناسان می توانند رنگ ها را بازسازی کنند و الگوهای پر از حیواناتی که مدت طولانی منقرض شده اند، و در حال حاضر در مورد سوالات گسترده تر در مورد منشاء پرواز و گرما. چنین فسیل‌های چشمگیری نه تنها حس شگفتی از زیبایی و طراوت چشمگیرشان را پس از میلیون‌ها سال به ما می‌دهند، بلکه کلید باز کردن بسیاری از پیشرفت‌های مهم در درک رویدادها و فرآیندهای کلیدی در تکامل زمانی عمیق زندگی هستند.

Link: https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/34752760

قدیمی‌ترین فسیل تروسور

تروسورها (Pterosaurs) گروهی از خزندگان پرنده بودند که در عصر دایناسورها، از تریاس پسین (۲۲۷ میلیون سال پیش) تا پایان رویداد کرتاسه (۶۶ میلیون سال پیش) زندگی می‌کردند. طول بال این خزندگان بین ۱ تا ۱۲ متر متغیر بود و بیش از ۱۶۰ میلیون سال، گونه غالب در آسمان بودند.

اولین تروسور شناخته‌شده تروداکتیلوس (Pterodactylus) بود که در سنگ آهک منطقه سولنهوفِن باواریا در آلمان کشف شد. در سال ۱۷۸۴ میلادی، کوزیمو الساندرو کولینی (Cosimo Alessandro Collini)، طبیعت‌شناس ایتالیایی، تروداکتیلوس را نامگذاری و توصیف کرد. در ابتدا تصور می‌شد که این فسیل یک جانور آبزی است؛ اما بعداً ژرژ کوویه (Georges Cuvier)، طبیعت‌شناس فرانسوی، کشف کرد که این فسیل یک خزنده پرنده متعلق به یک گروه جدید است.

قدیمی‌ترین نمونه تروسور به‌تازگی در نزدیکی پاینتِن (Painten)، شهر کوچکی در ایالت بایرن در آلمان، پیدا شده است. این فسیل حدود یک میلیون سال از سایر نمونه‌های تروداکتیلوس قدیمی‌تر است. این نمونه در سال ۲۰۱۴ در حفاری یک معدن سنگ آهک فعال کشف شد و محققان پس از بیش از ۱۲۰ ساعت کار مکانیکی دقیق با استفاده از ابزارها و سوزن‌های پنوماتیک، توانستند آن را بررسی کنند. به گفته پژوهشگران، اسکلت این نمونه کامل است و به خوبی حفظ شده است و فقط بخش بسیار کوچکی از قسمت چپ فک پایین و همچنین استخوان درشت‌نی چپ و راست وجود ندارد.

معدن سنگ پاینتن بسیاری از فسیل‌ها از جمله ایکتیوسورها (ماهی‌خزنده‌سانان)، لاک‌پشت‌ها، خویشاوندان تمساح دریایی و زمینی و دایناسورها را در خود به‌خوبی حفظ کرده بود. بسیاری از آن‌ها، مانند این نمونه جدید تروسور، در موزه جدید دایناسورهای آلتموهل (Altmühltal) در شهر دِگِندورف در ایالت بایرن در آلمان به نمایش گذاشته شده‌اند.

Link: https://irna.ir/xjLn3c

fr.pensoft.net

قدیمی‌ترین مغز فسیل‌

مطالعه‌ای در مجله Science به سرپرستی نیکلاس استراوسفلد از دانشگاه آریزونا، و فرانک هیرث از کینگز کالج لندن، اولین توصیفات دقیق درباره Cardiodictyon catenulum را ارائه کرده است. این فسیل کرم مانند که برای اولین بار در سال ۱۹۸۴ و در صخره‌های جنوبی استان یون نان چین پیدا شده و اندازه آن کمتر از ۱.۵ سانتی‌متر است، تا به امروز راز مهمی را با خود پنهان کرده بود: یک سیستم عصبی که به خوبی حفظ شده و شامل مغز نیز می‌باشد.

Cardiodictyon متعلق به گروهی از حیوانات منقرض شده است که با نام لوبوپودیا (lobopodia) زره‌پوش شناخته می‌شوند. این موجودات در اوایل دوره‌ کامبرین (Cambrian) فراوان بودند، تا اینکه تقریبا تمام گونه‌های آنها بین ۵۰۰ تا ۵۴۰ میلیون سال پیش پدیدار شدند. لوبوپودیا احتمالا با استفاده از چندین جفت پاهای نرم و پرزدار خود در کف دریا حرکت می‌کردند؛ بر خلاف فرزندانشان اوآرتروپودها (euarthropods) بندپایان واقعی. نزدیک‌ترین خویشاوندان زنده امروزی لوبوپودیا کرم‌های مخملی هستند که عمدتا در استرالیا، نیوزلند و آمریکای جنوبی زندگی می‌کنند.

فسیل‌های یافت‌شده از Cardiodictyon حیوانی را نشان می‌دهد که بدن آن تقسیم‌بندی شده و در هر قسمت آرایش‌های تکراری ساختارهای عصبی به نام گانگلیون وجود دارد. این بخش‌بندی‌ها به شدت با سر و مغز این حیوان در تضاد است. زیرا در سر و مغز این موجودات مدرکی مبنی بر تقسیم‌بندی وجود ندارد. استراوسفلد می‌گوید: این آناتومی کاملا غیرمنتظره بود، زیرا سر و مغز بندپایان مدرن و برخی از اجداد فسیل شده آنها بیش از صد سال است که به عنوان موجوداتی تکه‌ای و بندبند در نظر گرفته می‌شدند.

طبق گفته نویسندگان این تحقیق، این یافته‌ها مباحث داغ و طولانی در مورد منشاء و ترکیب سر در بندپایان، که بزرگترین گونه‌های جانوری در قلمرو حیوانات در جهان محسوب می‌شوند را حل می‌کند. بندپایان شامل حشرات، سخت‌پوستان، عنکبوت‌ها و دیگر عنکبوتیان، به علاوه برخی از خانواده‌های دیگر جانوران مانند هزارپاها و صدپاها می‌شوند.

هیرث می‌گوید: از دهه ۱۸۸۰، زیست‌شناسان به ظاهر بخش‌بندی شده بدن بندپایان اشاره می‌کردند و این بخش‌بندی‌ها را به سر نیز تعمیم می‌دادند. و سر را امتداد قدامی بدن بخش‌بندی شده این موجودات می‌دانستند. استراوسفلد می‌گوید: اما Cardiodictyon نشان می‌دهد که سر و همچنین مغز آنها به عنوان قطعه‌ای در امتداد بدن آنها نبوده، و این نشان می‌دهد که مغز و سیستم عصبی بدنه آنها احتمالا به طور جداگانه تکامل یافته‌اند.

Cardiodictyon بخشی از جانداران چنگ جیانگ (Chengjiang) بودند، ذخیره‌گاه معروفی از فسیل ها در استان یون نان که توسط دیرینه‌شناس شیان‌گوآنگ هو کشف شدند. بدن نرم و ظریف لوبوپودیان‌ها به خوبی در فسیل‌ها حفظ شده‌اند، اما به غیر از Cardiodictyon سر و مغز هیچ کدام از آنها مورد بررسی قرار نگرفته‌اند، و احتمالا علت آن این است که لوبوپودیان‌ها عموما کوچک هستند. برجسته‌ترین بخش بدن Cardiodictyon مجموعه‌ای از سازه‌های مثلثی و به شکل زین اسب بود که هر بخش را کاملا مشخص می‌کرد و به‌عنوان نقطه اتصال برای هر جفت پا عمل می‌کرد. این فسیل‌ها در صخره‌های قدیمی‌تری پیدا شده‌اند که قدمت آنها به دوران کامبرین(یکی از دوره‌های زمین‌شناسی در دوران دیرینه‌زیستی) بر می‌گردد.

به گفته استراوسفلد: این جریان به ما می‌گوید که لوبوپودی‌های زره‌دار احتمالا از اولین بندپایان بوده‌اند. حتی قبل از تریلوبیت‌ها(trilobites )، گروه متنوعی از بندپایان دریایی زندگی می‌کردند که حدود ۲۵۰ میلیون سال پیش منقرض شده‌اند.

Link:https://www.science.org/doi/10.1126/science.abn6264

Link: https://www.khabaronline.ir/news/1700732

دیرینه‌شناس ایرانی: منطقه فسیلی مراغه یار دیرین فسیل‌شناسان جهان است

مراغه- ایرنا- دیرینه‌شناس ایرانی و عضو هیئت علمی دانشگاه زنجان با بیان اینکه امسال مصادف با ۲۰۲۲ میلادی، ۲۰۰ امین سال ابداع کلمه �پالئونتولوژی� یا دیرینه‌شناسی است، گفت: منطقه فسیلی مراغه یکی از نخستین نقاطی است که ماجراجویان اروپایی از همان روزهای نخست در پی کشف ناشناخته‌های آن بودند.

دکتر مجید میرزایی عطاآبادی روز پنجشنبه در گفت‌وگوی تلفنی با خبرنگار ایرنا در مراغه افزود: نخستین‌بار در اوایل قرن ۱۹ یا دقیقا سال میلادی ۱۸۲۲ �بلینویل/Blainville� فرانسوی این واِژه را برای توصیف علم مطالعه موجودات گذشته فسیلی ابداع کرد.

وی ادامه داد: به همین دلیل سالگرد این اتفاق میمون امسال به ویژه توسط دیرینه‌شناسان فرانسوی گرامی داشته شد و فعالیت‌های چندی برای بزرگداشت آن صورت گرفت. به گفته وی محققان بسیاری به ویژه در کشورهای اروپایی به پیشرفت این علم کمک کرده و بسیاری از فسیل‌های ناشناخته را توصیف و معرفی کرده‌ اند؛ این محققان همینطور به تدریج در پی دستیابی به نواحی ناشناخته و فسیل‌هایی از دیگر نواحی اروپا و آسیا برآمده‌اند.

وی با اشاره به اینکه این رویه در قرن ۲۰ شدت بیشتری گرفت، اظهار داشت: گروه‌های اکتشافی فراوانی از کشورهای اروپایی و آمریکا در جست‌وجوی نواحی ناشناخته زمین برای دستیابی به فسیل‌های تازه بودند ولی همانگونه که عنوان شد پیشینه این رویکرد را می‌توان در اواسط قرن ۱۹ اروپا جستجو کرد.

عضو هیئت علمی دانشگاه زنجان بیان کرد: ایران و فسیل‌های مراغه یکی از نخستین نقاطی است که ماجراجویان اروپایی از همان روزهای نخست پیشرفت دانش دیرینه‌شناسی در پی کشف ناشناخته های آن بودند و پس از آنکه �خانیکوف/Khanykof� روسی در ۱۸۴۰ میلادی برای اولین‌بار فسیل‌های مراغه را مشاهده کرد، مقداری از آنها را جمع آوری و به روسیه تزاری آن زمان انتقال داد.

دکتر میرزایی که دانش‌آموخته دوره دکتری دیرینه‌شناسی از دانشگاه �هلسینکی� فنلاند است، اضافه کرد: مدتی طول کشید تا محققی به نام �آبیخ/Abich� آنها را به صورت علمی بررسی، و شناسایی اولیه آنها را در مقاله‌ای به سال ۱۸۵۸ میلادی منتشر کرد.

به گفته وی انتشار این مقاله موجب معرفی مراغه و فسیل‌های آن به دنیای جوان دیرینه‌شناسی شد و چیزی نگذشت که محققان اروپایی متوجه این گنجینه پارسی شدند و توجه خود را به مراغه معطوف کردند.

نخستین کاوش اتریشی‌ها در مراغه

دیرینه‌شناس ایرانی بیان کرد: اتریشی‌ها که به دلیل تدریس در دارالفنون تازه تاسیس با وجهه‌ای علمی در ایران حضور داشتند، اولین افرادی بودند که متوجه فسیل‌های مراغه شدند و احتمالا با زمینه‌سازی‌های دکتر �پولاک� که پس از مدتی تدریس در دارالفنون به مقام پزشکی مخصوص ناصرالدین شاه رسیده بود، نخستین کاوش‌های جامع و گسترده را در منطقه فسیلی مراغه انجام دادند.

وی افزود: این کاوش اتریشی‌ها، دانش دیرینه‌شناسی آن روز را در مورد فسیل‌های مراغه دوچندان کرد و نکته جالب اینکه یکی از فسیل‌های منحصربفرد مراغه به افتخار �پولاک/Urmiatherium polaki� نامگذاری شد.

دکتر میرزایی اظهار داشت: در اواخر قرن ۱۹ نیز فرانسوی‌ها به رهبری �دومورگان� که مجوز انحصاری کشفیات باستان‌شناسی در ایران را از دربار ناصری دریافت کرده بودند، دومین گروهی بودند که بر روی فسیل‌های مراغه نیز دست گذاشتند و در اوایل قرن ۲۰ کاوش و حفاری‌های گسترده‌ای در مراغه انجام دادند. وی اضافه کرد: فرانسوی‌ها سپس به مطالعه این آثار پرداختند و دانش ما را در مورد فسیل‌های مراغه صدچندان کردند؛ آنها هم یکی از فسیل‌های خاص مراغه را به افتخار �دومورگان� نام‌گذاری کردند.

وی تصریح کرد: به همین دلیل مراغه به عنوان یکی از منحصر بفردترین نواحی فسیلی جهان از روزهای نخستین نشو و نمای دانش دیرینه‌شناسی با فسیل‌شناسان جهان همراه بوده است و از این افتخار، نقاط اندکی در خارج از اروپا بهره‌مند هستند.

دیرینه‌شناسی از چه زمانی در ایران آغاز شد؟

عضو هیئت علمی دانشگاه زنجان بیان کرد: شروع دیرینه‌شناسی آکادمیک در ایران را زمان آغاز به کار نخستین اساتید این رشته در کشور باید بدانیم که در این صورت سال‌های ۱۳۱۶- ۱۳۱۷ که زمان شروع فعالیت دکتر فریدون فرشاد و دکتر یداله سحابی در دانشگاه تهران است را می‌توان سرآغاز داستان دیرینه‌شناسی در ایران دانست.

دکتر میرزایی ادامه داد: مرحوم دکتر فرشاد در کتاب چینه‌شناسی دوران سوم اذعان داشت که در سال ۱۳۱۹ از منطقه مراغه بازدید، و فسیل‌هایی را برداشت کرده است.

به گفته وی می‌توان پیشینه‌ای در حدود ۸۵ ساله برای دیرینه‌شناسی کشور در نظر گرفت؛ در حالی که تاریخچه مطالعات روی فسیل‌های مراغه حدود دو برابر آن قدمت دارد.

به گزارش ایرنا �منطقه فسیلی مراغه� به اذعان کارشناسان جزو پنج منطقه پراهمیت دارای فسیل مهره‌داران جهان به شمار می‌رود و با کاوش و استخراج نمونه‌های جدید سایت مراغه، می‌توان به معرفی بیش از پیش ظرفیت‌های جهانی رسید.

Link: https://www.irna.ir/news/84925160

در جستجوی دایناسورهای ایرانی (بخش پایانی)

اشاره: همه چیز از تلاش برای پی بردن به صحت آثاری که گمان میرفت به دایناسورها تعلق داشته باشد، آغاز گردید. ارسال پیامی بر روی لیست انجمن دیرینه شناسی مهره داران و دریافت چند پاسخ که دریکی از آنها تمایل برای سفر به ایران و بررسی آثار مهره داران مزوزوييک نیز به چشم میخورد. اینگونه بود که پس از یک سال نامه نگاری و تماس و گفت وگو و تلاش و شکست هایی چند سرانجام دومین عملیات پی جویی دایناسورها در ایران در شهریور ماه 1381 برگزار گردید.

روزی خسته کننده در نصف جهان

فردا عصر کرمان را هوایی به سمت اصفهان ترک کردیم. طبق برنامه قرار بود که یک روز را در اصفهان سپری کنیم. در اصفهان ابتدا به هتل رفتیم تا دوستان مستقر شوند. قرار بود فردا در گروه زمین شناسی دو سخنرانی توسط آنها ارائه شود. صبح به همراه آنان به دانشگاه آمدیم پس از انجام هماهنگی های لازم سخنرانی ها انجام شد. الکس در مورد خزندگان فسیل برزیل و فابیو در مورد دایناسورهای شمال ایتالیا، اسلونی و کرواسی صحبت نمود. تا شب هنگام که دوباره اصفهان را به قصد تهران ترک کردیم مدام در گردش و بازدید آثار تاریخی اصفهان بودیم به نحوی که خستگی بسیاری را به ما وارد نمود. شب در تهران فابیو از ما جدا شد چرا که قرار بود به ایتالیا بازگردد از او خداحافظی کردیم و در پایان روزی خسته کننده به مهمانسرای سازمان زمین شناسی بازگشتیم.

آخرین امید

برنامه چند روز آخر بیشتر بازدید آثاری احتمالی از رد پاهای پرندگان کرتاسه در ناحیه ای در حوالی رامسر بود که آن نیز توسط یکی دیگر از دوستان یافت شده بود. روز تازه را ابتدا در سازمان سپری کردیم. این بار الکس چند ساعتی رد پاهای داخل موزه را مطالعه نمود و سپس دیداری مجدد با دکتر قرشی داشتیم. قرار مصاحبه ی تلویزیونی را نیز برای روز آخر یعنی چهارشنبه گذاشتیم و ظهر تهران را به قصد شمال ترک کردیم. پس از شبی اقامت در ساحل دریا با سختی توانستیم با کرایه یک جیپ روسی از کلاچای به ناحیه مورد نظرمان در ارتفاعات صعب العبور اشکور علیا در دل کوه های البرز برویم و از ارتفاع چند هزار متری بازدید کنیم، اما نه رد پایی دیدیم و نه چیز جالب توجه دیگری. به ناچار به رامسر بازگشتیم. شب را در ویلایی گذراندیم و روز بعد را با ساعاتی شنا و تفریح در ساحل خزر به ظهر رساندیم و سپس عازم تهران شدیم.

روز آخر

روز آخر با مصاحبه ای با گروه اعزامی شبکه خبر در سازمان زمین شناسی آغاز شد که طی آن من و الکس در مورد برنامه پی جویی و نتایج آن صحبت هایی ارائه کردیم. سپس مدتی را به گشت و گذار در تهران و بازار های آن سپری کردیم تا شب هنگام پس از مهمانی کوچکی که داشتیم با بازگشت الکس و هلدر به برزیل پرونده دومین عملیات پی جویی دایناسور ها در ایران نیز بسته شود. در کل برای این برنامه که قریب بیست روز به طول انجامید هزینه ای بالغ بر چند هزار دلار برای مخارج روزانه و ایاب و ذهاب میهمانان که توسط موزه ملی برزیل تامین گردیده بود و همچنین به همین مقدار مخارج غیر مستقیم (امکانات لجستیک و اقامت در کرمان) توسط سازمان زمین شناسی کشور هزینه گردید. در نتیجه این برنامه نخستین دندان دایناسور گوشت خوار و آثار استخوانی دایناسور ها در ایران مورد شناسایی قرار گرفت. امید است با ادامه برنامه های این چنین در آینده شاهد کشف آثار قابل توجه تری از دایناسور ها در میهنمان باشیم.

در جستجوی دایناسورهای ایرانی (بخش چهارم)

اشاره: همه چیز از تلاش برای پی بردن به صحت آثاری که گمان میرفت به دایناسورها تعلق داشته باشد، آغاز گردید. ارسال پیامی بر روی لیست انجمن دیرینه شناسی مهره داران و دریافت چند پاسخ که دریکی از آنها تمایل برای سفر به ایران و بررسی آثار مهره داران مزوزوييک نیز به چشم میخورد. اینگونه بود که پس از یک سال نامه نگاری و تماس و گفت وگو و تلاش و شکست هایی چند سرانجام دومین عملیات پی جویی دایناسورها در ایران در شهریور ماه 1381 برگزار گردید.

الکس سخت کوش

روز بعد به منطقه بیدو در حوالی هجدک در شمال کرمان رفتیم. چند سال پیش من توانستم یک ردپای احتمالی از دایناسور ها را در آن منطقه بیابیم. اکنون نیز هدفمان بررسی همان ناحیه بود. البته بررسی ها نشان داد که رژیم رسوب گذاری در این ناحیه بیشتر دریایی/ ساحلی یا تحت تاثیر دریا بوده است چرا که قطعات شکسته صدف ها به وفور در سطح لایه ها دیده می شد. بنابر این محیط چندان مستعدی برای بررسی نبود. فابیو معتقد بود که احتمالا اثر یافت شده توسط من چون در یک بلوک شکسته یافت شده بود و در آن حوالی آثار دیگری نیز به چشم نمی خورد بخشی متعلق به سطح زیرین لایه ها بوده است که در اثر شکسته شدن بلوک ها در سطح نمایان گردیده بود. در هر حال برای جست وجوی بیشتر چند گروه شده و در آن منطقه پراکنده شدیم. هر چند رسوبات در این ناحیه نیز مستعد بود و لایه های ماسه سنگی سست به وفور مشاهده می شد ولی چیز خاصی به دست نیاوردیم. الکس در این روز اندکی احساس سر درد و کسالت داشت ولی به هیچ وجه مایل نبود که آن را به استراحت سپری کند. در واقع او بیشتر از دیگر اعضای گروه به جست وجو و قدم زدن می پرداخت و شاید دلیل ناراحتی وی نیز ناشی از این سخت کوشی بود اما در هر حال بعد از ظهر را نیز در ناحیه ای دیگر به بررسی سپری کردیم و الکس نیز همچنان خستگی ناپذیر در پی دایناسور ها میدوید، شاید روزانه 10 مایل. به قول خودش او بسیار سخت کوش(hard working)بود ولی شاید این بار شانس با او یار نبود که به نتایج چشم گیری دست نیافته بود.

در آب بید

امروز الکس به خاطر خستگی و کسالت در مهمانسرا ماند تا به استراحت بپردازد و ما همگی عازم آب بید شدیم. ناحیه ای نزدیک راور که کشف های مهمی را در آن صورت داده بودیم. به محلی که دندان را یافته بودیم سر زدیم تا فابیو در مورد محیط رسوبی، سکانس ها و لایه ها نکاتی را برداشت کند و در عین حال به بررسی بیشتر نیز پرداختیم. جالب بود که خرده استخوان های بسیاری نیز پیدا کردیم ولی همه کوچک و غیر قابل شناسایی. ظهر که برای استراحت برگشتیم متوجه شدیم که گویا دوباره و این بار ماموران اطلاعاتی به رانندگان ماشین ها مراجعه کرده و خطر ناحیه را به آن ها گوشزد کرده اند و آن ها را حسابی مرعوب نموده بودند به نحوی که ما نیز بسیار نگران شدیم. به ناپار بعد از ظهر از رفتن به نواحی دور دست صرف نظر کردیم و در همان حوالی ماشین ها به پی جویی پرداختیم، بدون نتیجه. روز بعد دو گروه شدیم گروهی با الکس و فابیو به دره نیزار و محل ردپاها بازگشتند تا مطالعات خود را کامل کنند و من به همراه هلدر به آب بید وکوه تخت گاه برگشتیم. پس از بررسی های چندی من نقطه دیگری را که نزدیک جاده بود انتخاب کردم و قرار شد در آنجا به پی جویی بپردازیم. خرده استخوان های فراوانی یافتیم و هلدر توانست یک تکه استخوان بزرگ پیدا کند. عصر که گروه دیگر نیز به ما پیوست پی جویی را ادامه دادیم و باز توانستیم چند تکه استخوان بزرگتر پیدا کنیم که البته کار حفاری آنها را به فردا واگذار کردیم.

خدا حافظ کرمان

پنج شنبه 3 مهر آخرین روزی بود که در کرمان گذراندیم. قریب 2 هفته سپری شد و روز آخر را نیز دو باره با دلهره و خطراتی که ممکن بود به ویژه برای مهمانان خارجی حادث شود سپری کردیم، روزی قابل توجه. ابتدا چند قطعه استخوانی که یافته بودیم را با روش خاصی حفاری کردیم. یعنی ابتدا اطراف آن را تخلیه و سپس استخوان ها را با چسپ مخصوص محکم کردیم تا ترک و شکستگی های آن پر شود و سپس آن را از سطح جدا نمودیم. روش اصولی که با آن می شد استخوان های پودر شده را نیز سالم از دل سنگ بیرون آورد. در مرحله بعدی مجددا برای پی جویی به دل لایه های بیشمار قرمز رنگ موجود در دامنه کوه پر ابهت تخت گاه زدیم. قراربر آن بود تا عصر ساعتی پیش از غروب به سمت کرمان حرکت کنیم تا به تاریکی برخورد نکنیم. پی جویی نتیجه ی جالب توجهی در بر نداشت تا آنکه درست در آخرین لحظاتی که به سمت ماشین ها بر می گشتیم باز صدای فابیو را از بیسیم شنیدیم که با هیجان می گفت "الکس،الکس من یک استخوان خیلی بزرگ یافته ام که 20 سانتی متر طول و 15 سانتی متر عرض دارد".یافته خیلی جالبی بود. استخوانی به آن بزرگی! چون الکس بیسیم نداشت به ناچار من و هلدر برای کمک به فابیو به سوی او حرکت کردیم. استخوان تکه ای چسبیده به سنگ بودکه حالتی قوس مانند نیز در آن به چشم می خورد که نشان می داد احتمالا تکه ای از یک استخوان بسیار بزرگ بوده است. به دلیل پوست نسبتا نازک این استخوان که در قیاس با قطر استخوان نا چیز بود احتمالا آن به یک دایناسور گوشت خوار تعلق داشت. متاسفانه سنگی که استخوان روی آن قرار داشت ماسه سنگ بسیار سخت بود.کندن آن قطعه بسیار به طول انجامید به نحوی که هوا رو به تاریکی گذاشت و بعد به سمت ماشین ها حرکت کردیم، آنقدر که همه نگران ما شده بودند مبادا اتفاقی افتاده باشد. سر انجام دو هفته سخت با شادی و سرور حاصل از آخرین یافته رو به پایان می رفت.کار در کرمان پایان گرفت و دومین پی جویی دایناسور ها به آخر خود نزدیک می شد.

ادامه دارد...